سلام
امروز بعد از ده روز گشت و گذاردوباره به سمت اینترنت کشیده شدم واخبار این مدت رو رصدمیکردم که اتفاقی تصاویردوست عزیزوفداکاری رو دیدم که فقط به خاطر غیرتش به خاطردفاع از ناموس مملکتش به روی تخت بیمارستان افتاده بود...ناخداگاه ؛
دلم گرفت که مادرعلی کنارفرزندش اشک میریخت...
دلم گرفت از این جوونای پست وبی غیرت...
دلم گرفت ازبی تفاوتی مردم ...
دلم گرفت ازفراموش کردن شهدا...
دلم گرفت ازبرخی مسئولین دوربینی...
ونهایتا دلم گرفت از خودم!!!
دلم میخواهد بغضم را به دل نوشتم منتقل کنم که ما به کجا میرویم؟!ایا بایدزندگی اشرف مخلوقات اینگونه باشد؟!ایا این کمال است؟! ایا این آزادی ست؟!زندگی به چه قیمتی؟!
اندوه فراوان دلم مرااز نوشتن عاجز نموده است...